اگر با قوانین کیهانی به اتفاقات اخیر در جریان انتخاباتِ ریاست جمهوری امریکا و نتیجه ای که حاصل شد نگاه کنیم، به این نتیجه می رسیم که دو عامل در شکل گیری این نتیجه، نقش داشت:

  1. باورهای ترامپ
  2. فرکانس های غالبِ مردم آمریکا.

اگر رفتارها، حرف ها و استراتژی ترامپ را بررسی و با قواعد و قالب هایی که دنیای سیاست برای پیروزی یک حزب در نظر گرفته است مقایسه کنیم، حتی خوشبینانه ترین نگاه، استدلال و منطق نمی تواند به این نتیجه برسد که فردی با چنین رفتارهایی برنده میدان شود. ترامپ نه تنها هیچ قواعدی را رعایت نکرد، هیچکدام از فاکتورهای لازم برای برنده شدن را نداشت، بلکه حتی در درون حزب جمهوری خواه نیز محبوب نبود و سوال اینجاست:

چه عاملی این فرد را پیروز میدان کرده است؟”

معمولا مفسران جواب این سوال را در رفتارهای ترامپ جستجو می کنند. اما من یاد گرفته ام هر اتفاقی را بر اساسِ قوانین کیهانی بسنجم. زیرا سوالِ صحیح این است که بپرسیم: این فرد چه باورهایی داشته و چه فرکانس هایی این نتیجه را ایجاد نموده است؟

وقتی باورهای ترامپ را بررسی می کنیم، با فردی مواجه می شویم که فارغ از قواعد و قالب های موجود، سبکِ زندگیِ خودش را دارد. جمله معروفی در کتابش دارد که می گوید: من خودم و خدای خودم را باور دارم و فارغ از اینکه دیگران چه نظری درباره ی من دارند، من بر اساسِ آنچه عمل می کنم که درونم به من می گوید.

به همین دلیل با اینکه هیچ قواعدی را رعایت نکرده، هیچ فاکتورِ واضحی برای ریاست جمهوری در او دیده نمی شود، فردی که هرگز نه تنها دنیای سیاست را نمی شناسد، بلکه رفتارهای مناسبی هم ندارد و از نظر دنیای سیاست، فردی کاملا شکست خورده در قاعده ی بازی است، حتی هیچ اخلاقیاتی را نیز رعایت نکرده، اما نتیجه در هیچ منطقی نمی تواند بگنجد.

چنین اتفاقاتی ثابت می کند که “باور، همه چیز است“. یادتان باشد قوانین موفقیت را در تفسیرهای منطقی نجویید، بلکه در درونِ باورهایی بجویید که آن نتیجه را بوجود آورده است.

وقتی فردی، سدهایی را که دیگران در قالبِ قوانینِ منطقی بر سرِ راهِ موفقیت اش گذاشته اند را نادیده می گیرد و فقط به خدای درونش اعتماد و بر اساس سبکِ شخصی خودش و باورهایش پیش می رود، همه ی جهان حتی مخالفانش نیز به او کمک می کنند تا به هدفش برسد. همانگونه که فرکانس های مخالفانِ ترامپ، به یاری او شتافت تا رئیس جمهور شود.

در تمامِ این مدت من فقط دو گروه را در آمریکا دیدم: گروه موافقان ترامپ و گروه مخالفانِ ترامپ… که البته گروه مخالفان ِ ترامپ، تعدادشان خیلی بیشتر بود.

اما گروهی به عنوانِ موافقانِ کلینتون، دیده نمی شد. آنها به جای تمرکز بر پیروزی کلینتون، فقط می خواستند کاری کنند تا ترامپ انتخاب نشود ( تمرکز بر ناخواسته هاشان). جالب این جاست که همه ی این فرکانس ها، هم جهت با هدفِ ترامپ و کمک به او برای پیروزی بود. رای مردم آمریکا ترامپ را برنده نکرد، بکله فرکانس های غالب این اتفاق را رقم زد.

این مثالِ خوبی است برای ساختنِ این باور است که: انسان می تواند به هر آنچه می خواهد برسد اگر باورهای مناسب را در خود ایجاد و هیچ قالب محدود کننده ای را نپذیرد.

اگر تصمیم بگیرد فارغ از چشم و هم چشمی های عرف و نیاز به تأییدِ دیگران، رابطه اش با خدای درونش را بسازد، تنها به کمکِ حرکت بر اساسِ سبکِ شخصیِ زندگی اش، قدرت را از قالب های محدود کننده عرفِ جامعه گرفته و به باورهای خودش بدهد.

اگر تصمیم بگیرد آنچه را که نمی خواهد و دوست ندارد، نادیده گرفته و به قولِ قرآن فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ نموده و فقط بر آنچه می خواهد متمرکز شود.

این یک قانون است که به هر آنچه که توجه کنید، آن را در فرکانسِ خود و سپس در تجربه ی خود فعال می کنید.

سید حسین عباس منش

  • فایل صوتی چرا ترامپ رئیس جمهور آمریکا شد؟!
  • ۵ مگ
    ۳۱ دقیقه