وقتی ردپای خدارا در زندگی پیداکردم...فهمیدم میتوانم پاهایم را از گلیمم درازتر کنم!!!
وخواسته هایم از قد خودم بزرگتر باشند!!
وحتی ارزوهایم محال...!!:)
وقتی لبخند خدارا میان دعاهایم دیدم...*ترس*برایم معنایش را ازدست داد
وجایش را *ایمان*پرکرد...هنوز از یاد نبرده ام چه گله هایی کردم برای سختی راه
وخداچگونه مرا به بالای کوه هدایت کردوفراموش نکرده ام که چه ناامیدانه:(
درپی جرعه ابی بودم وخداوند چگونه سیرابم کرد...:)
وعده ی خدا این است:دستانت را به من بده تا فتح کنی دنیارا وممکن کنی ناممکن ها را
وبدست بیاوری دست نیافتنی ها را
پس خودرابه خدا بسپارتا بیداریت ارام شود همچون خواب
خوابت شیرین شود همچون رویا
رویاهایت قابل لمس شوند چون واقعیت
وواقعیتهای زندگیت زیبا شودچون ارامش
وارامشت ازجنس عشق خدا شود چون خدا
وخدا همراهت شود مثل همیشه
ازهمیشه تا همیشه...:)