مرا خر در ادبیات به دو مفهوم باشد، یک آن که نگذارد تو را درس خوندان، دیگر آن که وُرا ساعت مطالعه بالاست -خخ الکی مثلا من، استاد میرجلال الدین کزازی ام-
خرِ درونِ هر کس، اون باحال ترین و بامزه ترین قسمت از هر شخصیتیه که در هر لحظه یه سری حرکات مفرح ذات و مُمِد حیات به ذهنمون میاره که نذاره درس بخونیم. از “پی ام دادن به آتی و نیلو و نانا” گرفته تا “باشگاه رفتن با پدرام و پوریا و پارسا” از “حالا بذا برم ببینم تو یخچال خوردنی چی هست؟” گرفته تا “ای وای، من روتون گلاب دارم، بازم باید برم دستشویی” و “بذا بریم ببینیم تو آب و آتش پل جدید افتتاح نکردن؟” و “اوح دیروز نیومدی ببینی سرِ گاندی چه پلنگایی رد میشدن” و . …
این خر درون، یک سری از وقت های عزیز درس خوندنتون رو میخوره و نهایتاً شما میمونید -نخیر،دور از جون، شما میمون نیستید، شما می مانید خخ- و یک سری بازه ی مطالعاتی تیکه تیکه و نصفه نیمه که انگاری خر گازش زده.
راهکار: اگر در طی شبانه روز، مدت زمان کارهایی که انجام میدید رو بنویسید -میدونم سخته ولی خو بازیه دیگه، مزه میده- بعد از یه مدت متوجه میشید که خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می کردید، دارید درس نمیخونید! خخ
فراموش نکنید که “زمان” بی رحم ترین رقیب شما در کنکور سراسریه! - تایم های بیهوده و اتلافی خودتون رو بشناسید، با خر درونتون رقابت کنید و از هر فرصت کوچیکی که برای مطالعه دارید،استفاده کنید.
سعی کنید هر روز از حجم اوقات تلف شده ی خودتون به نفع درس خوندن کم کنید و حین مطالعه هم خر درونتون رو سایلنت کنید پیلیز.