یه نفــــــــس عمیق !
یه لبخند محکـــــم و از ته دلـــــی !یه قلب مؤمن به تمـــام معجزه های نشدنـــــــی ! :)
من و تو با هم راه میفتیم ، من و تو دستامون تو دست هم جوش خورده و باز نمیشه ، باهم رفتیم بالا و خوردیم زمین ، دستامون بهم وصل بود ک پا شدیم دوباره و دوباره ، رفتیم و رفتیم ، چشامون میخ بود رو قله که ندیدیم چقد سنگ ریزه ها رو رد می کنیم ، ندیدیم تنه مون خورد به مانع ها و ازش گذشتیم ، ندیدیم و حس نکردیم زخمای تن و پاهامونو ، من و تو ... من و تو یه راهی ساختیم که تمام معمارای دنیا رو متعجب میکنه !
من و تو قلک آرزوهامونو گرفتیم بغلمون ، یجوری چسبیدیمش ک هیچ باد و بارونی اذیتش نکنه ، یجوری مراقبش بودیم ک از دستمون نیفته و قل بخوره تو سرپایینی جاده ...
حالا ، همین من و تو ک پر از شوق بودیم و راه افتادیم ، داریم یواش یواش نور ُ میبینیم ، داریم نزدیک شدنو حس میکنیم ، داریم ...می رسیم !
من و تو ، با همه خستگی هامون ، با همه راه های رفته و نرفته ، با همه کوچیکی و بزرگی مون ، داریم میرسیم خونه رویاهامون ! همون جایی ک اگه قلک آرزوهامون ُ بذاریم رو زمینش یهو همه جا غرق نور میشه ، صدای خنده و شادی ، یه حس رهایی و خوشبختی ...
من و تو داریم می رسیم و باید می رسیدیم ! باید میومدیم این راه ُ و باید دستامون بهم وصل میموند که نفسامون دووم بیاره و زانوهامون خم نشه ! ما قوی و قوی تر شدیم تا بتونیم رویاهامونو بزرگ کنیم و قلک سنگین تری رو حمل کنیم ! ما قوی موندیم ک لایق رسیدن بشیم ...
ما قوی می مونیم تا همون نور دلخواه چشممونو بزنه...تا روشنایی همه دنیامونو بگیره !
من و تو و این دستامون ... من و تو و محافظمون ....من و تو و قلک آرزوهامون...
خانم دکتر لواف :)