مادر آرمان مهراد:پسرم با تراز3800 آغاز کرد و به 7300رسید
لطفا فرزندتان را معرفی کنید و بفرمائید از چه رشتهای چه رتبهای کسب کردهاند؟
آرمان مهراد رتبه ی 538 منطقه 1 رشتهی ریاضی از تهران
از شغل و تحصیلات خودتان و پدرش بگوئید:
من و همسرم فارغالتحصیل دانشگاه شهید بهشتی هستیم. همسرم علوم آزمایشگاهی و بعد از آن رشتهی مهندسی پزشکی خواند و من هم مدارک پزشکی دانشگاه خواندم.
فرزند شما از چه سالی به کانون آمد ؟ دلیل اینکه فرزندتان را در آزمونهای کانون ثبتنام کردید چه بود؟ به خواستهی شما او را ثبتنام کردید یا فرزندتان خودش تمایل به شرکت در آزمونها داشت؟
از دوم دبیرستان. من که همیشه توصیه میکردم که از کانون استفاده کند ثبتنام کند چون دیده بودم افراد موفق همیشه از کانون نتیجه گرفتند از سال دوم دبیرستان پسرم به طور جدی تصمیم گرفت درس بخواند و آغار این کار را با ثبتنام در آزمونهای کانون انجام داد.
نقش آزمونهای کانون را در موفقیت آرمان چگونه میدانید؟
احساس میکنم شاید اگر کانون نبود اوایلش یک مقداری سست میشد یا نمیتوانست آن طوری که میخواست ادامه بدهد یا انگیزهاش را از دست میداد. شرکت در آزمونهای کانون سبب شد انگیزهاش افزایش پیدا کند و خودش را با تراز و رتبههای قبلیاش مقایسه کند و هر دفعه خیلی سعی میکرد از جلسهی قبل بهتر شود ترازش افزایش پیدا کند و از تراز پایین شروع کرد.
……………………………………………………………
آرمان مهراد: من اولین آزمونی که شرکت کردم در سال دوم دبیرستان ترازم 3800 بود. آزمون بعدی 4500 و تا وسط سال دوم به 6900 رسیدم سال سوم 7400 بودم و سال چهارم با 8000 شروع کردم و تا اواخر به 7300 رسیدم.
با توجه به رشد ترازتان، نقش کانون را در افزایش ترازتان چگونه میدانید؟
دلیل اصلی اینکه در آزمونهای کانون شرکت میکردم این بود که میتوانستم خودم را با خودم مقایسه کنم یعنی دو هفتهای که مطالعه داشتم با یک آزمون معلوم میشد هر درسی را چطوری مطالعه کرده بودم برای همین هر باری که نتیجهی آزمونم را نگاه میکردم نقطه ضعفهایم را پیدا میکردم و آزمون بعدی دائم پیشرفت میکردم به جز سال چهارم، شیب رشد من خیلی خوب بود.
……………………………………………………………
فضای گفتگو در خانوادهی شما چگونه بود؟ در مورد چه موضوعاتی با فرزندتان گفتگو میکردید؟ و کلیت کارهایی که برای فرزندتان انجام میدهید را به طور خلاصه بیان کنید:
پدرش خیلی برایش زحمت میکشید یعنی قبل سال دوم که تصمیم بگیرد درس بخواند.
در گذشته فقط برای مدرسه درس میخواند و تصمیم جدی و هدف خاصی نداشت ولی از سال دوم هم رشتهاش را انتخاب کرد هم هدفگذاری درازمدت کرد و یکی از خصوصیات مهمش این بود که هدفش را مدنظر داشت و اگر روزی سست میشد به هدفش فکر میکرد و ادامه میداد. پدرش قبل از این سالها خیلی به او کمک کرد و با او گفتگو میکرد وقتی به منزل میآمد، حتی قبل از اینکه شام بخورد 2 یا 3 ساعت با آرمان در زمینههای مختلف از آیندهاش زمینههای درسی و غیره صحبت میکرد و فکر میکنم برای اینکه آرمان به صورت جدی شروع کند به درس خواندن خیلی موثر بوده.
من هم با توجه به استعدادی که در او میدیدم خیلی دوست داشتم درس بخواند و میگفتم حیف است اگر ادامه ندهد.
ما فکر میکنیم درگیر کردن خود آرمان و همینکه آرمان خودکفا بار آمده است از جمله کارهایی بوده که شما برای موفقیت او انجام دادهاید.
از 9 ماهگی اولین نمایشگاه کتاب کودکان که باز شده بود آرمان را با کالسکه بردم. نمایشگاه کتاب پازل خودش انتخاب کرد و همیشه سعی میکردم خودش انتخاب کند با کالسکه و به محض رسیدن به منزل با اینکه بسیار مشکل بود آن را درست کرد. وقتی پچه بود و کتاب را میخواند و چون کوچک بود خطخطی میکرد پاره میکرد من با حوصله 10 یا 11 تکه را با چسب میچسباندم برای اینکه یادگاری بماند یا در آینده وقتی بتواند آنها را بخواند برایش خاطرهی خوبی بماند. هر سال نمایشگاه کتاب میبردم یک سال آنقدر سنگین شده بود که من از درد کمر اشک در چشمانم جمع شده بود که چطور میخواهم او را با کتابها از پل هوایی ببرم ولی خیلی برای مطالعهاش اهمیت قائل بودم. 5 سالش که بود ساعت را به طور کامل یاد گرفت و دقیقه و ثانیههایش و محاسبهها را میتوانست بخواند وسایل کمکآموزشی خیلی برایش میخریدم قبل از مدرسه و چون احساس میکردم خیلی استعداد دارد خیلی به او کمک میکردم.
……………………………………………………………
نقش مادر آرمان در تداوم موفقیت او در درس ریاضی از زبان آرمان مهراد: اوایل سال که شروع کردم در ریاضیات 3 بار در مجموع رتبهی زیر 10 کشور شدم؛ من مجموع ریاضیاتم خوب بود، از بچگی مادرم با من ریاضی کار میکرد و خیلی هم علاقه داشتم و شمردن را هم کار میکرد و به نظرم خیلی تاثیر دارد که 3 و 4 سال زودتر اعداد را یاد بگیرم جمع و تفریق و به نظرم خیلی تاثیر دارد. حتی دبستان هم با من کار میکرد درسهای ریاضی که داشتم میآمدم منزل با من کار میکرد و اینطوری شد که ریاضی من از بقیهی درسهایم قویتر شده بود.
آیا شما به سایت کانون مراجعه میکردید؟ بیشتر به کدام قسمتها سر میزدید؟ و فکر میکنید آیا سایت کانون در موفقیت دانشآموزان چقدر اثرگذار است؟
بهترین نکتهی آن این بود که صفحهی شخصی تمام امکانات را دارد، از خودآموز الکترونیکی خیلی استفاده کردم چون خودم تشکیل نداده بودم دفتر خودآموزی را و از الکترونیکی آن استفاده میکردم دائم غلطهایم را چک میکردم.
به طور پیوسته کارنامههایم را میدیدم هر دو روز در میان کارنامهام را نگاه میکردم.
رتبههای برتر را همیشه نگاه میکردم که ببینم تفاوتم چیست.
سطح دشواری ها را نگاه میکردم، واقعا صفحه شخصی خیلی خوب بود.
……………………………………………………………
در این 2 سال ساعتها میشد در اتاق آرمان را که باز میکردم و میدیدم عکس رتبههای برتر را نگاه میکند علت پیشرفتهایشان و علت موفقیتشان را میخواند و بیشتر از مطالعه در هفته روی اینها تحقیق میکرد خیلی با علاقمندی خیلی زیاد این کار را میکرد.
کتاب خودآموزیای که بعد از امتحان میگفتند درست کنید خیلی برایش موثر بود من گاهی تا نصفه شب مینشستم اینها را برایش میچسباندم، جوابها را برایش مینوشتم یک مدت اولش به او کمک کردم بعد که راه افتاد خودش انجام میداد.
نصیحتی به پدر مادرها دارم: هیچ وقت به فرزندان از کودکی از دبستان نگویید ما درس خواندیم چه شد چون در ذهن او میماند با همان فکر پرورش پیدا میکند همیشه دانشآموزان را تشویق کنید که درس بخوانند و موفق شوند.
……………………………………………………………
نقش اولیا از زبان آرمان:
در درجهی اول پدرم کمک مالی که میکرد جدا ولی آرامش خانواده به نظرم مهمتر است چون آنقدر سال چهارم فشار روحی هست در مدرسه استرس هست که تنها جایی که آدم میتواند آرامش پیدا کند خانواده است و پدر و مادر باید رعایت کنند. در این سال خلق بچهها بدتر از سالهای قبل میشود ولی مادر و پدر باید رعایت کنند برخی از دانشآموزان مثل من به صدای تلویزیون حساس هستند من باید در سکوت مطلق درس بخوانم و آنها خیلی رعایت میکردند خواهرم حتی تلویزیون نگاه نمیکرد، آرامش داشتن مهم است و خیلی تاثیر دارد.
نقش والدین بیشتر در روحیه دادن است مثلا تشویق که میکنند روحیهی ما بالا میرود.
مادر: ما حتی درب اتاق آرمان را 2 لایه پتو زده بودیم که عایق صدا باشد و رعایت میکردیم.
یک سال مهمان نداشتیم برای اینکه درس بخواند و اگر هم جایی میرفتیم آرمان را نمیبردیم میگفتیم حتی اگر در منزل درس هم نمیخواند همین که در محیط آرام باشد بهتر است.
از بچگی خیلی علاقهی زیادی به سخنرانی داشت روی میز میایستاد و ساعتها برای ما سخنرانی میکرد الان هم ساعتها در مورد درس و معلمهایش و جزئیات مدرسه و کانون صحبت میکرد و ما بیشتر شنونده بودیم.
سال سوم از او خواستند برای اولیا سخنرانی کند و او علت پیشرفتش و اینکه پدر و مادرها باید چه کار کنند که فرزندانشان موفق شوند را در مدرسه بیان کرد.