یه نفر با تلاش زیاد یه مسابقه دو رو شروع کرد یه ماراتن بزرگ. جایزش خیلی زیاد بود طوری که زندگیش رو ازاین رو به اون رو می کرد. اگه قهر مان نشه توی سرش میزنن آخه فقط جایزه که نیست میگن بااینکه قوی تر بوده امابه چیزی که لایقش بوده نرسیده موقعی که صدای زنگ شروع مسابقه به صدا بیرون آمد دیر به خودش اومد اما دوید چند ساعتی بود می دوید که چند نفر ازش جلو زدن وقتی یکی از کنارش رد می شد حس بدی پیدا میکرد…