یه نفــــــــس عمیق !
یه لبخند محکـــــم و از ته دلـــــی !یه قلب مؤمن به تمـــام معجزه های نشدنـــــــی ! :)
من و تو با هم راه میفتیم ، من و تو دستامون تو دست هم جوش خورده و باز نمیشه ، باهم رفتیم بالا و خوردیم زمین ، دستامون بهم وصل بود ک پا شدیم دوباره و دوباره ، رفتیم و رفتیم ، چشامون میخ بود رو قله که ندیدیم چقد سنگ ریزه ها رو رد می کنیم ، ندیدیم تنه مون خورد به مانع ها و ازش گذشتیم ، ندیدیم و حس نکردیم زخمای تن و پاهامونو ، من و تو ... من و تو یه راهی ساختیم که تمام معمارای دنیا رو متعجب میکنه !
سلام سلام سلاااااااااام
دوباره اومدم با یه همه چی ارومه کنکوری...
کنار دخترعموم نشسته بودم که دو سال ازم کوچیکتره(خخخ من نوه بزرگ خانوادم اونم از هردوووو طرف)یهو گفت فاطمه کی کنکور داری؟!گفتم هفته دیگه جمعه!_واااااااااااای واقعا؟؟؟؟؟؟یا خدا یا ابوالفضل یا 14معصوم یا 124هزار پیامبر پس چرا اینقدر ریلکس نشستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم چشمام چهارتا شده بود
دوتا امتحان پشت هم داشتم . فیزیولوژی و اندیشه 2 ! خیلی سعی کردم اندیشه رو کامل بخونم لابلای فیزیو ، ولی واقعن حجم بالای فیزیو نمیذاشت...
ساعت 8 صبح فیزیو و ساعت 10 و نیم اندیشه !
...
صب ک داشتم میرفتم نزدیک نصف اندیشه رو نخونده بودم و استرس زیادی واس فیزیو داشتم ، خیلی صلوات فرستادم ک آروم شم ولی دلم قرار نمیگرفت...