سلام سلام دوباره ممرررررسی از فاطمه عالیه ..مررسی فاطمه از متن قشنگت بچه ها حتما بخونینش :))فول انرژی میشین ^_^

سلام گفته بودین اگه متنی چیزی داشتم میتونم بذارم شما پستش کنید این متن ترکیبیه از زندگی خودم و جملاتی که هرروز به خودم میگم خوشحال میشم دوستامم بخوننش!
هرروز از خودم میپرسیدم میشه؟!میتونم؟!تواناییشو دارم؟!باز دوباره خودم جواب میدادم که نه بابا این رشته ها که مال من نیست برای این رشته باید خیییییییلی باهوش باشی تازه مامان بابات حتما باید دکتر باشن یا معلم(میدونم ربطی نداره اما پیش میومد دیگه)تاااااازه...

حتما باید تو تیزهوشان درس بخونی کلی کلاس خصوصی بری!نه...من نمیتونم..نمیشه...زندگی روزمره من خلاصه شده بود تو فکر نشدن و نتونستن و اعتماد به نفس زیر خط فقر از همه چیز و همه کس خجالت میکشیدم حتی یادم میاد حقمو میخوردن هیچ حرفی نمیزدم...یادمه یبار به ناحق میخواستن اخراجم کنن به دلیلی که هیچکس باورش نمیشد...شکستنم از کی شروع شد؟از زمانی که مدیرم گفت تو هیچی نمیشی؟یا زمانی که اطرافیانم به حرفم توجه نمیکردن؟یا...از کدومش؟کدومش باعث شد که من خودمو باور نکنم؟!و اینو از خودم بپرسم که من کیم؟چیم؟تو این زمین چیکار میکنم؟واسه چی خلق شدم؟چرا اینقدر ترسو شدم؟چرا باور نمیکنم که میتونم...چی شده؟چرا همه چیز ضد من شده؟چرا نمیشه؟چرا هرکاری میخوام بکنم شروع نشده شکست میخوره؟؟مشکل کجاس؟؟؟
من باید از یه جایی شروع میکردم اما از کجا؟از نداشتنا؟یا تقویت داشتنا؟اما خب من...هیچی نداشتم...فقط یه ادم معمولی بودم!من دیگه خسته شده بودم از نشدن از نخواستن از فرار کردن از واقعیت از دلیل تراشی برای اتفاقایی که میتونست بیوفته و نیوفتاد من خسته شدم بودم از نداشتن هدف....اره خودشه هدف درسته من هدف نداشتم زندگی پوچ بود چون هدف نداشتم نمیشد چون هدف نداشتم نمیجنگیدم چون هدددددددف نداشتم!
و زندگی چقدر شیرین شد وقتی من دوست خودمو که اسمش هدف بود پیدا کردم.زندگی یه رنگ دیگه شد شب و روزا قشنگ شدن اسمون رنگش ابی تر شد . چقدر همه چی خوب بود تا اینکه روز نبرد فرا رسیدن نبرد تن به تن من و زندگی برای داشتن هدف که ببینیم مال کدوم میشه من یا اون...نمیگم چی شد..حتی گفتنشم از قهوه تلخ تره اما تو این نبرد من...شکست خوردم...تو خلا تمام بودم..یعنی همه چی تموم شد؟دوباره برگردم به زندگی گذشتم؟دوباره نشدن و نخاستن و هزار چیز دیگه؟!
نه نه نه من نمیخام ببازم من نمیخام دوباره برگردم من با اون روزا خدافظی کردم من هزااااااارتا ایده دارم من کلی فکر دارم من من من......من خیلی کارا دارم!
دوباره بلند شو سرباز دوباره سلاح به دست بگیر دوباره تلاش کن دوباره دوباره دوبارررررررررررررررررررره و نترس از نشدن و نترس از شکست چون تو نبرده پیروزی!
چرا؟!؟!؟
گوشتو بیار نزدیک تا بهت یواشکی بگم:چون تو تمام تلاشتو کردی!
اونی که اون بالاست و قدرت مطلق زمین و زمانه همه ی کاراتو دید مگه میشه بگه بنده من تو تمام تلاشتو کردی ولی من چیزی که میخایو بت نمیدم؟!!
و من یعنی فاطمه 10 ماه تلاش کردم 10ماه زحمت کشیدم 10ماه شب نخابی 10ماه زندگی با سختیاش اما با وجود تمام اینا حس خیلی خوبی دارم احساس سبکی میکنم و هر شب قبل خواب خداروشکر میکنم که دختر کمرو خجالتی دیروز الان تبدیل شده به کسی که هرکی هرکاری میکنه ازش مشورت میخاد شده کسی که حرف اول و اخرو میزنه شده کسی که درساییو که هیچکس نمیتونه راحت تست میزنه!شاید حرفام زیاد درسی نبوده باشه اما 99درصدش مربوط بود به درسم من همیشه میترسیدم برم سمت چیزایی که بلد نیستم اما الان با اغوش باز میرم سمتشون هرروز تشنه تر از دیروزم برای یادگیری!راستشو بخوایین هیچوقت فکر نمیکردم تو این جایگاه وارد بشم و تشنه بالاترش باشم اما الان همه چی برعکس شده!
دوست خوبم بااااااور کن خودتو باور کن که کی هستی چی هستی و برای چی هستی!
پس خودتو باور داشته باش و بجنگ برای تمام ارزوهایی که حق توعه و تو باید از زندگی بگیریش نگو نه نگو نمیشه نگو نمیخام نگو نمیتوننننننننننننم چون این جملات فقط و فقط و فقط خود تورور گول میزنن گوش کن به من خوووووووووووود تورو نه هیچکس دیگه پس سعی نکن خوردتو گول بزنی سعی کن خودتو باور کنی!بچه ها زندگی شیرین تر از اونیه که ما فکرشو میکنیم اما به شرط اون که زندگی کنیم نه اینکه ساعتارو بگذرونیم!ما فقط یبار 18.19سالمون میشه پس هدرش ندیم!این نوشترو از من یادگاری داشته باشین:یادتونه بچه بودیم از خانوادمون یه چیزی میخواستیم؟یادتونه چقد خودمونو به در و دیوار میزدیم تا برامون بخرنش؟انواع و اقسام ترفند و راه هارو امتحان میکردیم...برای رسیدن به ارزوهات اون قدر به در و دیوار بزن اونقدر راه های مختلفو امتحان کن تا خدا بگه بیا اینم اون چیزی که میخاستی کلافم کردی!
یا حق!

fatemeh302^_^