بدانید که در معادله زندگی گذشته مساوی آینده نیست

گذر زمان تاثیراتی روی ذهن ما می‌گذارد که شاید خود ما متوجه آن نشویم. می‌توانیم اسم این تاثیرات را تجربه (حاصل برخورد ذهن و یا همان شخص با اشخاص و محیط) بگذاریم، اما در بسیاری از زمان‌ها این تجربه‌ها باعث ایجاد محدودیت‌هایی در ذهن ما می‌شوند که به تدریج ما نمی‌توانیم تفاوت آن‌ها را با واقعیت بسنجیم. 

محدودیت ذهنی 

آزمایش‌ها و مشاهداتی که در ادامه برای شما آورده‌ایم را به دقت بخوانید. حتما شگفت‌زده خواهید شد. نتیجه‌ی آزمایش‌ها بر روی حیوانات به سادگی نشان می‌دهد که چطور محدودیت‌های ذهنی تحمیل شده از طرف محیط، بر انسان‌ها تاثیر می‌گذارد. 

دکتر ادن رایل یک فیلم آموزشی در مورد محدودیت‌های تحمیل شده تهیه کرده است. نام این فیلم می‌توانید بر خود غلبه کنید است. در این فیلم یک نوع دلفین در تانک بزرگی از آب قرار می‌گیرد. نوعی ماهی که مورد علاقه دلفین است در تانک ریخته می‌شود. دلفین به سرعت ماهی‌ها را می‌خورد. 

در زمانی دیگر که دلفین گرسنه می‌شود، تعدادی ماهی دیگر داخل تانک ریخته می‌شود، ولی این بار در ظروف شیشه‌ای، دلفین به سمت آن‌ها می‌آید، ولی هر بار پس از برخورد با محافظ شیشه‌ای به عقب رانده می‌شود. پس از مدتی دلفین از حمله دست می‌کشد و وجود ماهی‌ها را نادیده می‌گیرد. محافظ شیشه‌ای برداشته می‌شود و ماهی‌ها در داخل تانک به حرکت در می‌آیند. آیا می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد؟ 

دلفین از گرسنگی می‌میرد در حالی که غذای مورد علاقه او در اطرافش فراوان است. چه چیزی باعث می‌شود که دلفین بمیرد در حالی که غذای مورد علاقه او در اطرافش است؟ بله درست است، محدودیتی که دلفین پذیرفته است، او را می‌کشد؟به راستی آنچه تاکنون درباره ناتوانی‌های ما گفته شده چه تاثیر عمیق و پنهانی بر ذهن ما دارد؟

کنترل فیل‌ها با محدودیت ذهنی 

پای فیل‌های سیرک را در موقعی که نمایش نمی‌دهند، می‌بندند. بچه فیل را با طناب‌های بلند و فیل‌های بزرگ را با طناب‌های کوتاه می‌بندند. شاید تعجب کنید و بگویید که باید برعکس باشد، زیرا فیل‌های پر قدرت به سادگی می‌توانند میخ طناب‌ها را از زمین بیرون بکشند، ولی این کار را نمی‌کنند! علت این است که آنها در بچگی طناب‌های بلند را کشیده‌اند و سعی کرده‌اند خود را خلاص کنند. سرانجام روزی تسلیم شده و دست از این کار کشیده‌اند. از آن پس آن‌ها تا انتهای طناب می‌روند و می‌ایستند و فکر می‌کنند مانند زمان کودکی قادر به رهایی از این طناب نیستند. بله آنها این محدودیت را پذیرفته‌اند و صاحبان سیرک توانسته‌اند فیل‌های بزرگ و قوی را به راحتی تحت کنترل خود درآورند.

کنترل پرش کک‌ها با ایجاد یک محدودیت ذهنی 

کک‌ها حیوانات کوچک جالبی هستند آنها خیلی خوب میپرند و نسبت به قدشان قهرمان پرش ارتفاع هستند. اگر یک کک را در ظرفی قرار دهیم از آن بیرون می‌پرد. پس از مدتی روی ظرف را سرپوش می‌گذاریم تا ببینیم چه اتفاقی رخ می‌دهد. کک می‌پرد و سرش به سرپوش ظرف می‌خورد و پایین می‌آید. دوباره می‌پرد، ولی با مانع سرپوش روبه‌رو می‌شود. بعد از مدتی درپوش ظرف را برمی‌داریم. کک‌ها دوباره می‌پرند، ولی فقط تا همان ارتفاع قبلی (زمانی که ظرف سرپوش داشت) . درست است که محدودیت‌های فیزیکی رفع شده است، ولی کک فکر می‌کند این محدودیت همچنان ادامه دارد. 

نتیجه‌گیری ... 

ما می‌توانیم از این آزمایشات بفهمیم که ما انسان‌ها هم گاهی محدودیت‌هایی را می‌پذیریم که واقعی نیستند. به ما می‌گویند - یا ما به خود می‌گوییم- نمی‌توان فلان کار را انجام داد و این برای ما یک واقعیت می‌شود. محدودیت‌های ذهنی به محدودیت‌های واقعی تبدیل می‌شوند، به همان محکمی! برای مثال اگه شما در گذشته فقیر بوده اید و تصور می‌کنید که در آینده هم فقر در انتظار شماست، پس شما این محدودیت را پذیرفته‌اید. 

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور 

اگر کار یا حرفه‌ای را بلد نیستید، اما توانایی یادگیری آن را دارید، شجاع باشید و برای یادگیری قدم بردارید. حتی اگر مدیر یا همکار شما یادگیری آن حرفه و فن را در انحصار خود بدانند، نترسید و با شجاعت به خود ـ و در آینده به آن‌هاـ بگویید : من می‌توانم، پس انجام می‌دهم. از سرزنش‌ها و سختی‌های این راه هراسی به دل راه ندهید و به آینده‌ای روشن چشم بدوزید.

یا راهی خواهم ساخت یا راهی خواهم یافت

حال باید این سوال مهم را از خود بپرسیم که: چه مقدار از آنچه ما واقعیت می‌پنداریم، واقعیت نیست، بلکه پذیرش ماست.یعنی محدودیتی است که ما برای خود ایجاد کرده‌ایم. حتی موقعی که به ما فرصت رشد می‌دهند تصمیم می‌گیریم سرجایمان بمانیم و در دوایر کوچکی دورخودمان شنا کنیم. بسیاری از اوقات آشنا را به ناآشنا ترجیح می‌دهیم و کهنه را به نو ارجح می‌دهیم. چنان به ماندن در منطقه‌ی امن خودمان عادت می‌کنیم و در برابر دل به دریا زدن و جاری شدن در جریان تغییر، مقاومت کرده و از روبرو شدن با ناشناخته‌ها سرباز می‌زنیم که زندگی ما را مجبور می‌کند تغییر کنیم. فراموش می‌کنیم که ما باید استاد تغییر باشیم نه تسلیم تقدیر و سرنوشت. یادمان می‌رود که هیچ چیز دائمی نیست. از یاد می‌بریم که برای حل مشکلات یا باید راه حلی یافت یا ساخت. آری، انسانی موفق است که با دقت تمام موقعیت‌ها و محدودیت‌های خود را شناسایی کند و برای رسیدن به موفقیت در صدد از بین بردن محدودیت‌ها باشد.

تمام منابع پیشرفت شما در مغز شما وجود دارد 

تمام انگیزه‌های لازم برای شادمانی و تعالی در زوایای مغز شما نهفته است. مغز شما پر از اندیشه‌های کارآمدی است که هر وقت بخواهید، می‌توانید از آن بهره بگیرید. آرام باشید و کمی فکر کنید. راهکارهای زیادی در ذهن شماست، شجاع باشید و شروع کنید. این فرمول را فراموش نکنید که «به خود اعتماد کنید، به توانایی و خلاقیت خود ایمان داشته باشید و شجاع باشید». 

وقتی از توانایی مغز آدمی سخن می‌گوییم، منظور ما صرفا ماده‌ای که در جمجمه قرار گرفته نیست، درون این ماده، اثری از قدرت خداوند نهفته است. هر گاه اراده کنیم و از تفکر خود کمک بگیریم، در واقع جزئی از قدرت خداوند را به کار گرفته‌ایم، و در واقع شکر نعمتی را که او به ما داده به جا آورده‌ایم، با چنین قدرتی دیگر از هیچ مشکلی نباید بیم داشته باشیم. 

رمز توانایی مقابله با بحران‌ها، ایمان و اندیشه‌های توان افزایی است که گنجینه آن در وجود آدمی پنهان است، بنابراین بسیار مهم است که مغز خود را از افکار تیره ناباوری و منفی بافی، خالی نگه داریم. با تفکر منطقی، همواره باید از نفوذ خیالات یاس آور به ذهنمان جلوگیری کنیم . 

فوق العاده باشیم 

اگر هر کدام از ما، از منابع غنی و سرشار و قدرت های نهفته در مغز و وجودمان آگاه شویم، به کارهای خارق‌العاده‌ای دست می‌یابیم که در بدو امر، باور کردنی نیست. آن که خود را حقیر می‌شمارد، حقیرانه هم می‌اندیشد، ایده‌هایش حقیرانه است و مغزش به تحجر می‌گراید . اما آن که خود را دست کم نمی‌گیرد و به بزرگی خویش می‌اندیشد، توانایی اش روز افزون می‌گردد .شجاعت، لازمه پیشرفت است، شجاعت، انگیزه تفکر منطقی است. با شجاعت به پیش رفتن، نیروهای بسیاری را از هر سو به کمک ما می‌خواند . 

راستی، چه قدرت عظیمی در خودباوری، نهفته است، در ایمان به توانایی خویش و این که هر کاری را اراده کنیم، توانستن آن قطعی است. باید ذهن را بکار انداخت. باید موتور ذهن را همیشه روشن نگه داشت. با روشن بودن مدام موتور ذهن، اندیشه‌ها متبلور می‌شوند. برای تغییر در زندگی و ایجاد یک بستر مناسب برای رسیدن به امنیت، رفاه و آرامش و چیزهایی از این دست، حتما باید بر اصل ذهن روشن تکیه داشت. مارک فیشر می‌گوید: اگر می‌خواهی زندگی‌ات را عوض کنی باید از عوض کردن اندیشه‌هایت آغاز کنی. 

بدون شک این تغییر رویه در حیات ذهنمان، می‌تواند موجب به وجود آمدن تغییرات بزرگ در زندگی ما شود. اتفاقاتی خلق شود که زندگی ما را به واقع از زندگی‌های معمولی تمیز دهد. مارک فیشر دراین زمینه هم می‌گوید که شاهکارهای بزرگ فقط توسط کسانی آفریده می‌شود که به قدرت ذهن ایمان داشته باشند. افراد موفق هیچ وقت نمی گذارند که اوضاع و شرایط آن‌ها را آزار دهد.

واقعا همینطور است. چون موفقیت را باور داشته‌اند و برای رسیدن به آن که فقط در فرار از روزمره‌گی محقق می‌شود، تلاش کرده‌اند. خب برای تحقق این واقعیت بزرگ، آیا باید برای ذهنمان هم حد و مزری داشته باشیم؟ دقت کنید که محدودیت‌های ذهنی باید کاسته شود و اگر در دایره و خط و مشی خاصی قصد مانور آن را داریم، حداقل گسترده‌ترش کنیم. خیلی از افراد برای ذهن خود نه محدوده‌ای خاص، که هیچ خط رسمی را هم مجسم نمی‌کنند و بدتر از آن عده‌ای هستند که ذهن‌شان را فاقد توانایی دانسته و آن را ناچیز می‌پندارند. خطاب به این افراد باید جمله‌ای از مارک فیشر را بیان کرد که می‌گوید: اندازه شهر تو بسته به محدوده‌ای است که برایش ترسیم می‌کنی. بزرگترین محدودیت‌ها، حدودی است که انسان بر خویشتن تحمیل می‌کند. 

پس دوست خوب من، حد و مرزهای ذهن خود را گسترش بده تا حد و مرزهای زندگی‌ات را هر چه بیشتر بگسترانی. محدودیتهایت را منفجر کن، تا محدودیت‌های زندگی‌ات را منفجر کنی. 

خوب شاید از خود بپرسید که همه این حرف‌ها که ذهنت را فعال نگه دار و حد و مرزهای ذهنت را مشخص کن، صرفا برای چیست؟ در جواب باید گفت آیا جز این است که می‌خواهیم به هدفمان برسیم؟ ما همه تلاش می‌کنیم که با تقویت و فعالسازی ذهنمان، به یک برنامه مدون، خوب، جامع و زیبا برای تحقق اهدافمان دست پیدا کنیم. مارک فیشر در این‌باره می‌گوید: راز هر هدف این است که هم جاه‌طلبانه باشد هم قابل دسترس. اما فراموش نکن که بیشتر مردم زیادی محافظه کارند. از انفجار محدودیت‌های ذهنی خود می‌هراسند.

تغییر گام بزرگی است که هر کسی نمی‌تواند آن را بردارد 

ما نباید اینگونه باشیم. هر چند باید حق داد که به طور کل هر موجود زنده‌ای از تغییر هراس دارد و به راحتی آن را نمی‌پذیرد. تغییر گام بزرگی است که هر کسی نمی‌تواند آن را بردارد. ما به آن چیزی که هستیم و در تصورمان خواهیم بود، عادت کرده‌ایم و این عادت و دوام آن، ما را از خیلی توفیقات بزرگ، محروم خواهد کرد. شک نکنید. خیلی از مردم به جرات بگویم بیشتر مردم، محدودیت‌های ذهنی خود را به عادت بدل کرده‌اند. آن‌ها به همین چیزی که دارند و هستند عادت کرده‌اند و راضی هستند. آنها قطعا از رویا می‌ترسند. و قدرت ریسک ندارند و مشکل هم دقیقا همین نکته است. با این اوصاف این عده هرگز نباید توقع پیشرفت در زندگی را داشته باشند و باید بدانند که آینده‌ای متفاوت با اکنون نخواهند داشت. 

بی‌شک ما هر چه که می‌خواهیم برای خوشی و سعادت خودمان است و دراین موضوع، اصلا تردیدی نیست. بسیار خوب، نتیجه این همه بحث هم همین است. ما می‌خواهیم ذهنمان تغییر کند و گسترده شود. باز باشد. اندیشه‌های بزرگی را رقم بزند و از قابلیت‌های زیادی برخوردار باشد ولی مرز این خواستن‌ها باید مشخص شود و برای رسیدن به آن امیدوار بود. مارک فیشر تعریف دیگری ارائه می‌دهد: 

- زندگی بسته به چهارچوب‌های ذهنی‌ات می‌تواند به روی زمین باغ گل سرخی یا جهنمی باشد. 

یادتان باشد شما همیشه به گل سرخ فکر کنید. مطمئن باشید وقتی برنامه‌ریزیتان درست باشد، ذهن ناهشیارتان برایتان معجزه‌ها خلق می‌کند. شگفتی‌ها می‌آفریند. هیچ تردید نکنید که کسی که بر ذهنش مسلط می‌شود، تقدیرش را در کف اقبال خودش می‌گیرد. 

مارک فیشر در این باره نظر جالبی دارد: ذهنتان را برای نشان دادن خودش، به تمرکز کردن عادت بدهید. هرگاه ذهنتان از طریق تمرین‌های تمرکز، نیرومند شد و شما اتکا به نفس پیدا کردید، در خواهید یافت که دیگر مشکلات زندگی، شما را به چنگ نخواهد انداخت. بدانید که هر چه ذهنتان نیرومندتر باشد، مشکلاتتان ناچیزتر خواهد نمود. 

اما در انجام این کار نباید یک اصل را فراموش کرد و آن هم تمرین است، تمرین، تمرین و فقط تمرین برای تمرکز و تقویت ذهن. 

اصولا همه زندگی، یعنی تمرین تقویت ذهن. مارک فیشر تمرین ذهن را در زندگی اینگونه تعریف می کند که در گذار از هر زندگی ، ذهن به آهستگی خود را کشف کرده و می پروراند. هر گاه ذهنت به بالاترین سطح تمرکز برسد، به وضعیت خارق‌العاده ای دست می‌یابی. که در آن رویاهایت با واقعیت منطبق می‌شود. 

مارک فیشر به سادگی از بحث فاصله نمی‌گیرد. او یک راهکار جالب هم درباره ایمان و باور به این تقویت ذهن دارد که جالب است:‌ باید به زندگی و قدرت ذهنت اعتماد کنی. نگران نباش. نخست هدفت را تعیین کن. آنگاه از ناهشیار ژرفت بخواه که تو را به سوی مکنت هدایت کند. نخست بخواه. آنگاه صبر کن. چیزی نخواهد گذشت که پاسخ خواهد آمد. آری پاسخ خواهد آمد.

مخاطبان گرامی، داوطلبان کنکور، دانش‌آموزان عزیز شما هم می‌توانید به راحتی و با کمی دقت موانع موفقیت را پیدا کنید و به خوبی در جهت شناخت آن‌ها برآیید، با تمرکز و تقویت ذهن برای رسیدن به هدف تلاش کنید. همیشه این جمله وینسنت را به یاد داشته باشید که وقتی همه منابع ذهنی و جسمانی متمرکز بشوند، قدرت انسان برای حل مسائل به طور حیرت‌انگیزی چند برابر می‌شود و در آخر به قول انیشتین، ما هنگامی می‌توانیم به موفقیت برسیم که ابتدا موانع رو پیدا کنیم....